![]()
|
بسم الله الرحمن الرحيم
دكتر محمدرضا نوري دلويي استاد پايه 37دانشگاه علوم پزشكي تهران، در بيستم بهمن سال 1328 در يكي از روستاهاي گناباد به نام «دلويي» و در خانواده ي كشاورز چشم به جهان گشود. در دوران تحصيل همواره با كسب رتبه ي نخست، دانش آموزي ممتاز بود. نامبرده در كنار درس به فعاليتهاي ديگري هم پرداخت؛ از جمله پيوسته به مرحوم پدرش در كارهاي كشاورزي و دامداري كمك ميكرد و همواره سعي داشت روي پاي خود بايستد. براي نمونه در دوران تحصيل (دبستان و دبيرستان) به برخي از همكلاسيهاي خود درس ميداد كه هم برايش يك سرگرمي علمي جدي بود و هم گاه گاهي – و البته بدون هيچ چشمداشتي - دستمزد بسيار مختصري دريافت ميكرد و تشويق نيز ميشد. اين روند در ادامهي تحصيلات دانشگاهي (در داخل و خارج) نيز ادامه داشت. او از همان آغاز كودكي، در ميدان عمل ميآموخت كه رنجي بايد برد تا به گنجي دست يافت. دكتر نوري دلويي تحصيلات ابتدايي را در دبستان شيباني واقع در روستاي دلويي در سال 1341 بهپايان رساند و در سال 1347 ديپلم خود را در رشته ي طبيعي با كسب رتبه نخست (از دبيرستان ناصرخسرو گناباد) اخذ كرد. سپس به دانشكده علوم دانشگاه تهران در مقطع ليسانس زيستشناسي وارد شد. در آن زمان براي او فرصتهاي ديگري هم در رشته هايي كه جاذبه ي بيش تري داشت، موجود بود؛ اما علاقه به پژوهش در مسايل زيستشناسي و به ويژه ژنتيك ( كه در سال هاي آخر دبيرستان به خواستي جدي تبديل شده بود) ، موجب شد تا به اين رشته بپردازد. پس از اخذ مدرك ليسانس، با اخذ رتبه ي نخست كنكور فوقليسانس شاخه ي راديوبيولوژي و ژنتيك، وارد آي.بي.بي. (مركز بين المللي تحقيقات بيوفيزيك و بيوشيمي) دانشگاه تهران شد. مركزي كه در آن زمان تازه تأسيس شده بود و از جايگاه بسيار بالايي در علوم سلولي و مولكولي روز برخوردار بود. پس از حدود سه سال تحصيلِ تمام وقت در مقطع كارشناسي ارشد و كسب رتبه ي نخست، با استفاده از بورسي كه به وي تعلق مي گرفت، براي ادامه ي تحصيل به خارج از كشور رفت.
دكتر نوري دلويي در همان سال نخست تحصيل در رشتهي زيستشناسي، با پيگيري هاي دشوار چندين ساله و پيوسته خود سرانجام در سال 1351، مسؤولان وقتِ گروهزيست شناسي و دانشكده ي علوم دانشگاه تهران را متقاعد كرد كه پژوهش روي زعفران ايراني به دليل ارزش اقتصادي چشمگير، آغاز شود. بدين منظور نام برده در چندين نوبت بنه هاي زعفران مزروعي را از زادگاه خود گناباد (به ويژه روستاي دلويي) در فصل مناسب به تهران انتقال داد و به كمك مستقيم مرحوم پدر خود در مزرعه ي 78 هكتاري دانشكده ي علوم دانشگاه تهران (واقع در كرج)، قم، پرديس اصلي دانشگاه تهران و گلخانه هاي پژوهشي در محل آي.بي.بي. دانشگاه تهران،كاشت و خود سرانجام در سال 1354، نخستين پايان نامه ي پژوهشي كارشناسي ارشد را با عنوان «مطالعه ي سيتولوژيكي زعفران (Crocus sativus L.) و بررسي امكان كاشت آن در مناطقي غير از جنوب خراسان» را با موفقيت چشمگير گذراند. دكتر نوري دلويي در اين پژوهش به دستاوردهاي متعددي نايل آمد كه گوناگونيهاي كمياب در زعفران ايراني، ميزان باروري دانه هاي گرده و به ويژه عدد كروموزومي زعفران مزروعي ايران (24 = N3) را براي نخستين بار گزارش كرد. با استقرار اين زيرساخت ها، امكان و بستر مناسبي براي انجام شمار وسيعي از پژوهشهاي ارزشمند و پيوسته بعدي از جمله ده ها پايان نامه ي كارشناسي ارشد و دكترا فراهم آمد كه همچنان با رشدي شتابان و در سطح چندين دانشگاه و مركز پژوهشي ادامه دارد.
دكتر نوري دلويي در سال 1354 از ميان بيش از 20 مركز دانشگاهي در اروپا و امريكا كه به نامبرده پذيرش داده بودند، به دانشگاه ايالتي ميشيگان امريكا رفت و حدود شش سال بهشكل تمام وقت به تحصيل پرداخت و در تيرماه 1360 با دريافت دكتراي تخصصي در رشته ي ژنتيك مولكولي پزشكي، به كشور بازگشت. بدين ترتيب او از پيش گامان دانش و فن مهندسي ژنتيك و نخستين فردي است كه پس از تولد اين دانش و فن و بهره گيري وسيع از آن در زمينه ي ژنتيك مولكولي پزشكي، براي ايفاي وظيفه ي تاريخي خود، با چشم پوشي آگاهانه از همه ي پيشنهادهاي شفاهي و كتبي فوق العاده جذاب علمي و دانشگاهي از سوي دانشگاه هاي معتبر آن ديار، عاشقانه وارد كشور شد. او به حدي در آمدن به كشور شتاب داشت كه بي تابانه پس از دفاعِ موفقيت آميز خود از پايان نامه ي دكتري، همان روز امريكا را ترك كرد، به نحوي كه مدرك تحصيلي اش را چند ماه بعد يكي از دوستانش با خود به ايران آورد.
وي از زمان بازگشت به كشور در تابستان 1360 تا كنون، با استفاده ي وسيع و پيوسته از فنون روزآمد مهندسي ژنتيك و ژنتيك مولكولي در بيماري هاي بسيار مهم ارثي و سرطان هاي شاخص كشور توفيق انجام پژوهشهاي گسترده داشته است و نيز در دوره هاي متعدد پيشرفته ي تخصصي و در مراكز پيشرفته ي علمي جهان شركت فعال داشته است و تخصص هاي تكميلي وي بيماري هاي ارثي، مهندسي ژنتيك و سرطان است.
دكتر نوري دلويي از سال 1360 تا به امروز توفيقِ تأسيس مراكز، بخش ها و گروه هاي آموزشي و پژوهشي متعدد دانشگاهي و انجام فعاليت هاي گسترده و فراوان علمي و پژوهشي را يافته و بيش از 70 مسؤوليت عموماً دانشگاهي و علمي، آموزشي، پژوهشي و فرهنگي داشته است كه به برخي اشاره مي شود:
وي خوشبختانه تقريباً هم زمان با تولد دانش و فن مهندسي ژنتيك در جهان، وارد دانشگاه ايالتي ميشيگان شد و همراه با آموزش گسترده، با استفاده از روشهاي قدرتمند مهندسي ژنتيك، پژوهشهاي وسيع و عميقي را به ويژه در زمينه ي سازوكار هاي مولكولي پيدايش سرطان انجام داد كه به دستاوردها و كشفيات بسيار مهمي منجر شده و بخشي از آن در مجله ي Nature به چاپ رسيد. علاقه ي فراوان به اين پژوهشها و عشق خدمت به مردم، اين پرسش را براي وي پيش آورد كه چرا ما در ايران چنين كارهايي نكنيم؟
دكتر نوري دلويي در سال 1360 و همزمان با ورود به كشور، اين ايده را در ايران به طور جدي و پيوسته، طرح و پيگيري كرد؛ كه چاپ صدها مقاله ي علمي در نشريات، جرايد و روزنامه ها؛ ايراد سخنراني هاي علمي ـ و عموماً با هزينه شخصي ـ در بسياري از دانشگاه هاي كشور؛ و ده ها مصاحبه، گفتوگو، نقد و نظر در رسانه هاي جمعي مانند صدا و سيما از آن جمله است.
شش سال پيگيري فوق العاده دشوار، تنها، اما خستگي ناپذير، بي وقفه و عاشقانه گذشت. از موارد بسيار نادر كه بگذريم، در همه اين مدت پيشنهاد و پيگيريهاي همهجانبهي وي، متأسفانه از سوي بسياري از مسؤولان مربوط مورد استقبال قرار نميگرفت. وي سرانجام با استعانت خداوند سبحان و حمايت هاي بي دريغ و پيوسته ي جناب آقاي مهندس ميرحسين موسوي نخست وزير فرهيخته ي آن ايام و هم چنين جناب آقاي دكتر محمد فرهادي ، وزير محترم فرهنگ و آموزش عالي وقتِ ميهن اسلامي ، در سال 1366 توفيق يافت مركز ملي تحقيقات مهندسي ژنتيك و تكنولوژي زيستي (پژوهشگاه ملي مهندسي ژنتيك و فن آوري زيستي) را تأسيس كند؛ مركزي كه انديشه ي نخستين آن در سال 1355 و در كشور امريكا در ذهن او شكل گرفت و در پي تأسيس آن، اين رؤياي شيرين و دلچسب ديرين به واقعيت پيوست.
دكتر نوري دلويي تا بهمن ماه 1372 مسؤوليت اداره ي اين مركز را نيز برعهده داشت. وي در همان اوايل تأسيس مركز، بيش از 25نفر را به عنوان بورسيه هاي مركز در مقطع Ph.D به كشورهايي مانند كانادا، ژاپن، بلژيك، سوئد، استراليا ،
شوروي سابق و انگليس اعزام كرد تا هسته هاي اوليه ي پژوهشگران و متخصصان واجد شرايط مركز فراهم آيد. وي هم زمان با همكاري چند مؤسسه ي پژوهشي و آموزشي كشور (مانند انستيتو پاستور ايران، سازمان پژوهشهاي علمي و صنعتي كشور، انستيتو رازي، سازمان انتقال خون ايران و دانشكدهي بهداشت دانشگاه علوم پزشكي تهران)، دوره ي دكتراي فراورده هاي بيولوژيك را در كشور تأسيس كرد تا از اين طريق نيز بخشي از نيروهاي ضروري و مورد نياز كشور تربيت شود. در اين رشته ـ در انستيتو پاستور ايران ـ تاسال 1386 ، 12 دوره برگزار شده است و جمعاً 85 دانشجو پذيرفته شده است، كه همگي مدرك دكترا (Ph.D) دريافت كردهاند و عموماً با موفقيتهاي قابل توجه در دانشگاهها و مراكز پژوهشي كشور به فعاليتهاي ارزشمند پژوهشي و آموزشي مشغول هستند. اين دوره از سال 1386 به دوره دكتراي زيست فناوري پزشكي تغيير نام يافت كه تا كنون در 8 نوبت ، جمعا" 68 دانشجو گرفته شده است كه به تحصيل مشغول هستند و شماري از آن ها مدرك دكتراي خود را گرفته اند.
در سالهاي نخست تأسيس دانشگاه تربيت مدرس در سال 1363، دكتر نوري دلويي و در كنار تني چند از مؤسسان آن دانشگاه، خستگينشناس فعاليتي را در آن جا نيز آغاز كرد؛ از جمله با تأسيس گروه ژنتيك در دانشكدهي علوم پايه آن دانشگاه، شرايط براي تربيت نيروهاي كارشناس مفيد در رشته ي راهبردي ژنتيك را فراهم آورد. نام برده ده ها دانشجوي كارشناسي ارشد در رشته ي ژنتيك تربيت كرد كه بسياري از آن ها پس از دريافت درجه دكترا از داخل و به ويژه خارج از كشور و كسب موفقيت هاي چشمگير، هم اينك در دانشگاه ها و مراكز پژوهشي كشور به فعاليت مشغول هستند. ايشان براي حدود 14 سال مديريت اين گروه را نيز برعهده داشت. وي هم چنين، مقدمات و بستر لازم براي تأسيس اصولي دوره ي دكتراي ژنتيك در اين دانشكده را فراهم ساخت.
نام برده در سال 1363 با كمك وزارت آموزش و پرورش، براي نخستين بار در كشور، تأسيس و انتشار مجله يي به نام «رشد آموزش زيست شناسي» را آغاز كرد و بيش از 13 سال سردبيري آن را نيز برعهده داشت. در كنار ديگر فعاليتهاي ملي هدفدارِ علمي فرهنگي و رسانهيي مانند سخنراني علمي و انتشار پيوستهي مقاله از سوي دكتر نوري دلويي؛ تأسيس اين فصلنامه بهنوبهي خود فرصت طلايي و مغتنمي ديگري را براي معرفي و تبليغ برنامهريزيشده و در واقع كاشتن بذرهاي توسعه و اعتلاي علمي در علوم زيستي كشور براي دكتر نوريدلويي فراهم آورد تا بهويژه تازههاي راهبردي علوم سلولي و مولكولي به دبيران زيستشناسي، دانشآموزان، دانشجويان، مديران علمي فرهنگي و ديگر علاقهمندان ارجمند در سطح كشور معرفي شود. در اين نشريه، افزون بر انتشار پيوستهي دغدغهها و ديدگاههاي علمي، آموزشي، ترويجي، فرهنگي و اجتماعي دكتر نوريدلويي در ستونهاي ثابت آن مانند سرمقاله و پاسخ به نامهها و نوشتهها؛ نام برده عاشقانه و با يك برنامهريزي زمانبندي شده، كارشناسانه و هدفمند، و به دليل نبود متخصص ديگر در اين قلمرو و در آن ايام، يكتنه به چاپ پيوستهي دهها مقالهي راهبردي زيستشناسيِ نوين ـ در خلال بيش از 15 سال ـ بهويژه در قلمروهاي ژنتيك، مهندسي ژنتيك، بيوتكنولوژي و پزشكي مولكولي همت گماشت؛ و در راستاي انتشار، تبليغ و بسترسازي بنيادي و مناسب اين دانش و فنون راهبردي در كشور، و ايجاد علاقه و انگيزه، شور و شوق، نشاط و اميد و آگاهي در جوانان برومند براي ورود همهجانبه و برنامهريزيشده، هدفدار و سودمند به اين قلمرو از دانش بشري، نامبرده به وظيفه و نقش تاريخي خود، به ياري خداوند سبحان پاسخي در خور داد.
بي مناسبت نيست اشاره شود – در عموم مناسبت ها و از جمله در سفرهاي دكتر نوري دلويي به جاي جاي كشور در خلال 33 سال گذشته ، و به ويژه در بازديدهاي منظم و مستمر نامبرده همراه با شماري از اعضاي بورد ژنتيك انساني كشور از دانشگاه ها و مراكز پژوهشي ؛ بسياري از فرزندانِ برومند كشور كه از اواسط دهه ي 1360 به بعد و در تخصص هاي گوناگون علوم زيستي به ويژه ژنتيك و مهندسي ژنتيك ، زيست فناوري ، پزشكي ، دندان پزشكي، داروسازي و پيراپزشكي به عنوان شخصيت هاي ارزشمند علمي پژوهشي ، به خدمت به جامعه و از جمله دانشجويان عزيز، مشغول اند، در ديدارهاي حضوري با دكتر نوري دلويي ، همراه با ابراز محبت ، بر نقش ِ برجسته ي مجموعه ي مقاله ها، نوشتارها، سخنراني ها و آثار علمي ايشان در ايجاد انگيزه قوي براي ادامه ي تحصيل خود در اين قلمرو هاي دانشِ بشري تاكيد دارند. اين اثر بخشي، حُسن استقبال و مهرورزيِ فروتنانه ، كه قطعا" موهبتي الهي است، انرژي صد چندان به دكتر نوري دلويي مي بخشد؛ به ويژه كه به بار نشستنِ بذرهاي كاشته شده ي ديروز خود را به زيباييِ تمام مشاهده مي كند و قادرِ مطلق را براين توفيق شكر گفته و از شادي در پوست خود نمي گنجد؛ به ويژه كه دعاي خيـــرِ آن ها و همه ي دانشجويانِ عزيز بسيار دوست داشتني ، با صفا و با وفاي خود را براي ادامه ي شايسته راه و ان شاءا... حُسنِ عاقبت ، در پي دارد. به راستي كه چه مي كند اين نازِ نگاه ها، صداقت ها ، كرامت ها، دوست داشتن ها، محبت ها، عشق ورزي ها و در يك كلام انسان بودن ها ! خوشا به حالِ كبوتر / خوشا به حالِ بهار/ خوشا به حالِ مسافر/ در اين شكوهِ وصال /خوشا به حالِ گُل و لاله هاي اين گُل زار .
تأسيس «مجله ي بين المللي علوم جمهوري اسلامي ايران» در سال 1366 و وابسته به وزارت علوم، تحقيقات و فن آوري، توفيق مهم ديگر دكتر نوري دلويي است كه همچنان مديرمسؤولي و سردبيري آن را برعهده دارد. اين نشريه كه از جمله در ISI و Scopusنيز نمايه مي شود، پژوهشهاي علوم پايه را كه براي نخستين بار در كشور انجام مي شود، بهشكل روزآمد به زبان انگليسي منتشر ميكند. اشاره ميشود كه از سال 1381، دانشگاه تهران صاحبامتياز اين نشريه مي باشد. در اين نشريهي بينالمللي، صدها مقالهي علمي ـ پژوهشي ارزشمند از پژوهشگران و دانشمندان بسياري از كشورهاي جهان چاپ شده از كه همچنان ادامه دارد. از جمله از مرحوم پروفسور عبدالسلام دانشمند مسلمان و برندهي جايزه نوبل فيزيك (در سال 1969) نيز مقالهيي چاپ گرديده است.
هم چنين نام برده در سال 1377 و پس از نزديك به دو دهه پيگيري پيوسته، توفيق به دست آورد كه گروه ژنتيك پزشكي را در دانشكده ي پزشكي دانشگاه علوم پزشكي تهران تأسيس كند. وي تا سال 1382 نيز مديريت اين گروه را برعهده داشت. در اين گروه كه 17 عضو هيأت علمي دارد. شايان تاكيد است، در اين گروه تا كنون در 19 دوره ، جمعا" بيش از 100 دانشجوي كارشناسي ارشد پذيرفته شده است كه تنها در خلال دوره هاي 8 لغايت 19؛ شمار دانشجويان 88 نفر بوده است. همين طور، در اين گروه تا كنون در طي 12 دوره 83 دانشجوي دكتراي ژنتيك پزشكي پذيرفته شده است . از هر دو مقطع بسياري تا كنون پس از اخذ مدرك تحصيلي در دانشگاه ها و مراكز پژوهشي كشور به خدمت مشغول شده اند. اين گروه با داشتن آزمايشگاه ها و تجهيزات قابل توجه، بزرگ ترين گروه ژنتيك پزشكي كشور است.
دکتر نوري دلوئي از آغاز تشکيل بورد ژنتيک انساني مسؤوليت دبيري و عضويت آن را برعهده دارد. گفتني است فعاليت برنامه ريزي شده، هماهنگ و پيوسته ايشان در خلال بيش از دو دهه گذشته در بورد ژنتيک به همراه اعضاي بورد، دستاوردهاي ارزشمندي را در بر داشته است. ازجمله بازديد از عموم دانشگاه هاي علوم پزشکي کشور به منظور گسترش و تعميق حساب شده ي تحصيلات تکميلي در رشته راهبردي ژنتيک انساني و پزشکي و تهيه برنامـه جامع دانشگاه ها در اين رشته؛ تاکنون افزون بر داير شدن گروه و دوره هاي کارشناسي ارشد و دکتراي تخصصي (Ph.D) ژنتيك انساني و پزشكي دردانشگاه هاي علوم پزشکي تهران، شهيد بهشتي، مشهد ، و بهزيستي؛ به ايجاد گروه و/ يا مقطع کارشناسي ارشد در شماري از دانشگاه هاي علوم پزشکي کشور مانند تبريز ، اصفهان ،شيراز،يزد، بابل، زنجان، هرمزگان وشهركرد انجاميده است . افزون براين ها، تلاش برنامه ريزي شده و پيگيري پيوسته ادامه دارد تا در شمار ديگري از دانشگاه ها ،باکسب ضوابط قانوني نسبت به ايجاد و توسعه اين رشته راهبردي نيز قدم هاي سودمندي برداشته شود.
عضويت در شوراي پژوهشهاي علمي كشور، شوراي عالي برنامه ريزي علوم پزشكي كشور، كميته ي برنامهريزي علوم زيستي كشور، كميته ي راهبردي رشته ي ژنتيك انساني، كميته ي علمي المپياد زيست شناسي دانشجويي كشور، كميته ي ملي اخلاق زيستي (وابسته به كميسيون ملي يونسكو)، و كميته ي كشوري اخلاق در پژوهشهاي علوم پزشكي، معاون دانشگاه تهران، رئيس دانشكده ي علوم دانشگاه تهران، معاون آموزشي دانشگاه علوم پزشكي ايران، عضويت در هيأت مؤسس و هيأت مديره ي انجمن زيست شناسي ايران و سردبـيري نشريه ي علمي ـ پژوهشي اين انجمن از آغاز تأسيس به مدت 10 سال، مسؤول كميته ي تخصصي ژنتيك انجمن زيست شناسي ايران، عضويت در مجله ي علمي ـ پژوهشي بيوتكنولوژي ايران، مجله طب و تزكيه، فصل نامه ي تخصصي انگليسي بيوتكنولوژي پزشكي، «فصل نامه ي انگليسي علمي ـ پژوهشي شنوايي سنجي» و دبيري كميته ي پيشگيري، تشخيص و درمان بيماري هاي ژنتيكي كشور، عضويت در شوراي سياست گذاري و هماهنگي زيست فن آوري پزشكي كشور، هيأت امناي انستيتو پاستور ايران، هيأت امناي دانشگاه علوم پزشكي خراسان شمالي (بجنورد)، هيات امناي دانشگاه علو پزشكي سبزوار، شوراي تحصيلات تكميلي انستيتو پاستور ايران، نماينده وزير بهداشت، درمان و آموزش پزشكي و رئيس شوراي سياست گذاري و برنامه ريزي و هماهنگي ژنتيك پزشكي كشور، و عضويت و نمايندگي هيأت مؤسس انجمن علمي ژنتيك پزشكي ايران، از جمله ي مسؤوليتهاي گذشته ي ايشان بوده است.
نامبرده در هيأت هاي تحريريه نشريه هاي متعدد علمي و پژوهشي مانند «نشريه ي بين المللي پزشكي جمهوري اسلامي ايران»، «Acta Medica Iranica»، «نشريه ي علمي ـ پژوهشي زيست شناسي ايران» (وابسته به انجمن زيستشناسي ايران) و چندين نشريه ي بين المللي عضويت دارد. ايشـان هم چنين در هيأت امناي دانشگاه علوم پزشكي گناباد ، هيأت داوران كتاب سال جمهوري اسلامي ايران، هيأت مديره انجمن ژنتيك پزشكي ايران، انجمن ژنتيك انساني اروپا،شوراي ساستگذاري دبيران هيات هاي ممتحنه و ارزشيابي رشته هاي علوم پايه پزشكي ؛ كميته ي راهبرديِ سياستگذاري رشته هاي علوم پايه پزشكي دانشگاه علوم پزشكي تهران؛ شوراي آموزش پزشكي عمومي و كميته ي كشوري پيشگيري از بيماري هاي ژنتيك، كميته بازنگري دوره علوم پايه پزشكي عمومي عضويت دارد. دكتر نوري دلويي براساس خواست قلبي خود،با گزينش آگاهانه حرفه ي شريف و فاخر معلمي ،با وجود جاذبه هاي چشمگير مادي، به تاسيس كلينيك تخصصي ژنتيك پزشكي خصوصي و شخصي اقدام نكرده است،و با وجود ناملايمات پرشمارو پيوسته ، در بيش از سه دهه فعاليتِ تمام وقت دانشگاهي ، همه وقت و توان خود را صبورانه و عاشقانه وقف دانش، آموزش وپژوهش هدفمند و ارايه خدمات تخصصي به جامعه كرده است ، و از جمله اين توفيق را يافته است كه از سال 1360 تا كنون، هزاران مورد مشاوره ي ژنتيكي رايگان به نيازمندان و مراجعان ارايه كند، و از دسترنج پربركت معلمي روزگار را به سلامت بگذراند.
دكتر نوري دلويي توفيقِ كسب فيض از محضر بسياري از استادان بزرگوار ايراني را در دوران هفت سال تحصيل در دانشگاه تهران داشته است كه پيش از همه و به ويژه بايد از روان شاد استاد فرزانه جناب آقاي دكتر عبدالله شيباني و نيز استادان فرهيخته جنابان دكتر هوشنگ فرمند، دكتر صادق مبيّن و دكتر پژشكپور مستشفي ياد كرد.
نام برده از محضر بسياري از استادان برجسته ي خارجي به ويژه جيمز واتسن، كربس، راتمن، رابينز، كانگ، كارلسون و اشنايدر كه عموماً شهرت جهاني دارند و برخي از آنها جايزه ي نوبل را دريافت كردهاند، كسب فيض نموده است. از جمله استادان دكتر نوري دلويي و پروفسور كانگ (استاد راهنماي پايان نامه ي دوره ي دكتراي نامبرده)، مايكل بيشاپ و ورموس نيز در سال 1989 جايزه ي نوبل گرفتند.
دكتر نوري دلويي استادان و همكاران بسيار برجسته ي ديگري هم داشته است، مانند مرحوم هووارد تمين كه در سال 1974 آنزيم Reverse Transcriptase را كشف كرد و همراه با آقاي ديويد بالتيمور در سال 1978 جايزه ي نوبل گرفت.
وي هم چنين با پروفسور فالسكي (رييس اسبق مركز بين المللي مهندسي ژنتيك و بيوتكنولوژي واقع در تريست ايتاليا)، پروفسور تي واري (رييس اسبق مركز بين المللي مهندسي ژنتيك و بيوتكنولوژي در هند)، پروفسور برمك (دانشمند معروف مركز تحقيقات مرمره در تركيه)، پروفسور مُر و پروفسور فيلد در انگلستان و شمار ديگري از دانشمندان برجسته، همكاري هاي علمي و پژوهشي داشته و دارد. نامبرده با مرحوم پروفسور عبدالسلام برنده ي جايزه ي نوبل فيزيك دوستي نزديك و طولاني داشته و افزون بر ميزباني ايشان در ايران، چندين نوبت در تريست ايتاليا با ايشان ديدار، تبادل نظر و مباحثة گستردة علمي و فرهنگي بسيار سودمند داشته است.
شركت در بيش از يكصد و هفتاد گردهمايي، كنفرانس و كارگاه پيشرفته ي علمي ـ پژوهشي ملي، منطقه يي و بينالمللي از آغاز تا كنون، داشتن بيش از 25 مورد نوآوري و تأسيسات علمي ـ پژوهشي و علمي، آموزشي و فرهنگي در سطح ملي، عضويت در بيش از يكصدانجمن علمي، اجتماعي و فرهنگي و هيأت هاي تحريريه ي مجلات تخصصي از سال 1360 به بعد، عضويت در هيأت مؤسس، سياست گذاري و برنامه ريزي دوره ها و رشته هاي فراوان در علوم زيستي در وزارت خانه هاي علوم، تحقيقات و فن آوري و بهداشت، درمان و آموزش پزشكي و در مقاطع كارشناسي ارشد و دكترا از آغاز تا كنون، تأسيس شمار بسياري آزمايشگاه هاي پژوهشي و آموزشي و كتابخانههاي تخصصـــي در زمينه هاي متفاوت علوم سلولي و مولكولي بهويژه مهندسي ژنتيك و ژنتيك مولكولي و پزشكي، تدريس 46 درس متفاوت در مقاطع گوناگون (كارداني تا دكترا، مانند ژنتيك پزشكي و انساني، بيماريهاي ارثي و مشاوره ژنتيكي، ژنتيك مولكولي پيشرفته، مهندسي ژنتيك و بيوتكنولوژي مولكولي، ژنتيك سرطان، انكوژنها، ژنتيك جمعيت، ژنتيك رفتاري، مباني ژنتيك، ژنتيك بيوشيميايي، سيتو ژنتيك مولكولي پيشرفته ، تازه هايي از ژنتيك) در بسياري از دانشگاه هاي كشور به ويژه در دهه ي 60 به دليل ضرورت، نياز مبرم و فقدان استادان در زمينه هاي متنوع ژنتيك و در دانشگاههاي كشور، دبيران زيست شناسي آموزش و پرورش (و نيز دانشجويان خارج از كشور) به بيش از 49500 دانشجو، استاد راهنماي 47 دانشجو و استاد مشاور 48 دانشجو در مقاطع كارشناسي ارشد و دكترا (Ph.D)، ارايه ي ده ها سخنراني علمي ـ پژوهشي تفصيلي و جامع، به ويژه در زمينه هاي مهندسي ژنتيك، تكنولوژي زيستي، ژن درماني، ژنتيك سرطان، پزشكي مولكولي، سلول بنيادي و دستاوردهاي طرح بين المللي ژنوم انساني در شمار زيادي از دانشگاه هاي كشور، از ديگر فعاليتها و دستاوردهاي علمي، آموزشي و فرهنگي دكتر نوريدلويي محسوب مي شود. نامبرده هم چنين، ده ها ، دعوتنامه ي رسمي براي ايراد سخنراني علمي (به عنوانِ سخنرانِ مدعو) را از كنفرانس هاي بين المللي دريافت كرده است كه توفيق شركت در شماري از آن ها را داشته است.
از وي كتاب هاي متعددي مانند «فرهنگ مهندسي ژنتيك» و «آموزش بيوتكنولوژي در مدارس (سند 39 يونسكو)» انتشار يافته است و كتاب «بيوتكنولوژي مولكولي» كه همراه با دو تن از همكاران او ترجمه و منتشر شد، برنده ي بهترين كتاب سال 1373 كشور گرديد. كتاب اصول ژنتيک پزشکي اِمِري ايشان نيز از سوي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي بهعنوان كتاب فصل سال 1386، انتخاب شده است. .و هم چنين ، در كتاب سال 1388 مورد تقدير قرار گرفته است . افزون بر اين ها، كتاب ژنتيك مولكولي پزشكي در هزاره سوم كه در دو جلد در سال 1388 توسط دكتر نوري دلويي تاليف شده است، در سال 1388 از سوي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب فصل برگزيده شده است و در بهمن ماه 1389 برنده بهترين كتاب سال در بخش علوم پزشكي كشور گرديده است . شايان ذكر است كه تعداد آثار پزشكي 953اثر بوده است كه اين كتاب به عنوان تنها اثر برگزيده سال انتخاب شده است .
وي هم چنين، در سال 2011، فصلِ 5 از كتابِ : Gene therapy development and future perspective,s , Edited by C. kang (با مشخصات :
Noori- Daloii ,MR, Nejatizadeh, A., ch.5: Micro RNA in Disease and Health : Diagnostic and Therapeutic potentials 2011 93-120).
تاليف نموده است. نامبرده در سال 2014 نيز، فصل كاملي از كتابِ: (Nutritional Transcription: An Overiw) Genomic Book (2nd Ed.): Genomic, proteomics and Metabolomics in Nutraceuticals and Functional Foods.”را تأليف Noori- Daloii ,MR, Nejatizadeh, A., كرده است.
نامبرده در چندين طرح ملي و منطقه يي شركت داشته و جوايزي ـ از جمله از جشنواره ي بين المللي خوارزمي در بهمن ماه 1374ـ دريافت كرده است. ايشان در خلال سالهاي 1360 تا 1374 بيش از 25 لوح تقدير يا جايزه از جشنواره ها و ديگر مراجع دريافت كرده است؛ با اين حال وي از سال 1374 به بعد داوطلب شركت در هيچ جشنواره يا مانند آن نبوده است و كارِ علمي ـ فرهنگي، پژوهشي و خدمات مشاورهي ژنتيك تخصصي را در گوشهي كتابخانه، آزمايشگاه و دفتر كارش و زندگي علمي پژوهشي عاشقانه و تمام وقت خود را با دانشجويانش به هر نام و نشاني ديگر، ترجيح داده است. به لطف خداوند سبحان، تلاش پيوسته براي عمل به وظيفه ي خطير معلمي و داشتن عشق، سوز و دغدغه ي شكوفايي استعداد سرشار سازندگان فرداي كشور، توفيق و افتخار گران سنگ و عظيم است.
نامبرده مجري يا همكار اصلي بيش از 62 طرح پژوهشي در سطح ملي، منطقه يي و بين المللي بوده يا مي باشد. طرح «مطالعه ي هويت مولكولي، بيماري شناسي و شناسايي جهش هاي بتاتالاسمي در كشور و تشخيص پيش از تولد» در قالب يك طرح ملي براي نخستين بار در كشور در سالهاي 1368-1373 يكي از آن هاست كه به نتايج موفقيت آميز كاربردي و مقاله هاي متعدد علمي و پژوهشي در نشريات معتبر مشتمل بر «نشريه ي بينالمللي هموگلوبين» انجاميده است. اين طرح آغازين در واقع بستر مناسبي براي پژوهشهاي تكميلي بعدي توسط ديگر پژوهشگران را فراهم آورد، به نحوي كه خوشبختانه سال ها است با شناسايي عموم جهشهاي رايج بتاتالاسمي در استان هاي كشور به ويژه استان هايي كه بروز و شيوع بيماري در آن ها بالاست، امر تشخيص پيش از تولد و مشاوره ي ژنتيك سودمند در كشور قابل انجام است. «بررسي ژنتيك مولكولي سرطان مري و معده بهويژه در استان هاي ساحلي كشور» ؛«بررسي ارتباط بين چندشكلي در مبتلايان به بيماري اسكلروزيس چندگانه (MS) در جمعيت ايراني و «مطالعات مولكولي پيرامون ژن هاي مهاركننده ي متاستاز در سلول سرطاني پروستات» ؛ "ايجاد كموتايپيهاي آلكالوئيدي، با استفاده از فنون ژنتيكي و كشت سلول و پروتوپلاست بعضي از گونه هاي دو سرده Vinca وRhazya از تيره آپوسيناسه"؛ "مطالعة ارتباط بين چندشكلي هاي ژن IL-IRaو واکنش پيوند برعليه ميـــزبان (GVHD ) در پي پيوند مغزاستخوان به عنوان يک عامل پيش آگهي دهنده"؛ " بررسي جامع دهندگان و گيرندگان پيوند مغز و استخوان از نظر 48 نوع چن شكلي ژني در ژن هاي سيتوكين ها و ارتباط آن با واكنش پيوند برعليه ميزبان"؛ "بررسي ارتباط بين چند شكلي ژن (codon 10) TGF- β 1 در دهنده و گيرنده پيوند مغزو استخوان با واكنش پيوند عليه ميزبان؛ " بررسی اثر silibinin در القای آپوپتوز در دو رده سلولی K562 و Kc122 توسط مهار پمپ های MDR1 , MRP3,MRP1 ,MRP2MRP4 ABCB11,ABCG2,MRP7,MRP6,MRP5, "(GVHD)؛ " بررسي پيوستگي لوكوس 20q12 ,15q23-24,5q14.3-q21.1,KTCN4,KTCN3,KTCN2 در كراتوكولوس غير نشانگاني با الگوي توارثي غالب و مطالعه جهش هاي ژني VSX1 در10 خانواده ايراني"؛ "بررسي ارتباط بين سه چند شكلي ژن (TLA-4) در 150 بيمار مبتلا به بيماري اسكلروزيس چندگانه (MS) در جمعيت ايراني"؛ "بررسي چند شکلي و ميزان بيان ژن گيرنده اپيوئيدي مو (μ) وزير گونه هاي آن (M1,M1a,M1b,M1c,M1d,M1e,M1f) در لکوسيتهاي تک هسته اي خون محيطي افراد معتاد به مواد مخدر اپيت (OPIATE)"؛ "بررسي تأثير كرستين يك فلاونوييد غذايي بـــر روي ژن 1- KAI ، يك ژن مهار كننده متاستازي در سلول هاي سرطاني پروستات؛ بررسي ارتباط بين چند شكلي ژن TGF-β1,(TGF-β1(codon 10)(codon25) در دهنده و گيرنده پيوند مغز استخوان با واكنش پيوند عليه ميزبان "(GVHD)؛ " بررسي ميزان بيان وچندشکلي پروتئينهاي ( ζ , η )14-3-3 و ( β ، α ) Synuclein به روش RT-PCR در لکوسيتهاي خون محيطي بيماران مبتلا به اسکيزوفرني به منظور تشخيص ژنتيکي و دارودرماني" ؛ "بررسي هتروزيگوسيتي 15 سيستم STR روي كروموزوم هاي 134،18،21،21،X وY درجنين هاي نامزد تشخيص پيش از تولد"؛ "مطالعه تاثيرات مهار کنندگي چند جانبه فلاوونوييدکرستين بربيان 48 ژن درگير در فرآيندهاي آپوپتوز ، رشد و تکثير ، رگزايي و تهاجم سلول سرطاني پروستات "PC-3؛ "تجزيه و تحليل بيان ژن survivin در بيماران لوكمي پروميلوتيك حاد (APL) در زمان تشخيص و پس از مصرف آرسنيك تري اكسايد" ؛ "بررسي چند شكلي هاي Pl635 و P1655 ژن dysbindin و ارتباط آن با بيماري اسكيزوفرني" ؛ "بررسي تأثير مهاري جنييستئين موجود در سويا بر روي متاساز سلول هاي A549 سرطان ريه"؛«شناسايي جهش هاي ژن آنزيم G6PD در كشور» است كه در قالب طرح هاي جداگانه در بسياري از استان هاي كشور انجام يافته و نتايج ارزشمند آن در چندين سمينار ارايه و دربيش از ده مقاله علمي بين المللي به چاپ رسيده است؛ «مطالعه چندشكلي در شماري از ژنهاي مهم در بيماران مبتلا به كمبود G6PD و رابطه آن با مالاريا» ؛ «بررسي افتراقي خزانه mRNA در سلولهاي دو ناحيه طاس و غيرطاس با الگوي مردانه به روش miRNA» ؛ "مطالعه ژن هاي هدف TGIF2LX از طريق Differential Display با به كار گيري cDNA- AFLP در دو رده ي گليوما (U87,A172)؛ «تجزيه و تحليل پيوستگي ژنتيكي جهت شناسايي لوكوس هاي عامل ناشنوايي غير نشانگاني با وراثت مغلوب اتوزومي در جمعيت ايراني» از جمله طرح هاي پژوهشي خاتمه يافته ي دكتر نوري دلويي در سالهاي گذشته بوده است. كه «بررسي مولكولي و تعيين نقش SiRNA در مسير ژندرماني مبتلايان به اسكيزوفرني»، نيز نمونه ي ديگري از طرح هاي ملي پژوهشي ايشان بوده است كه به موفقيتهايي شايان دست يافته است . با اين تلاش، اين روش فوق العاده مهم و راهبردي در ژن درماني كه در جهان سابقه يي حدود 15سال دارد و دو تن ازپيشگامان آن (اَندره فاير و كريگ مِلو) در سال 2006 جايزهي نوبل پزشكي را دريافت كردند، در كشور مستقر شده و در مسير ژندرماني با كارآمدترين روشهاي روز گامهاي اساسي برداشته شده است.
نام برده، طرح هاي پژوهشي متعددي را در دست انجام دارد كه" مطالعه و تجزيه و تحليل پيوستگي ژنتيكي جهت شناسايي لوكوس هاي عامل ناشنوايي غير سندرومي با وراثت مغلوب اتوزومي در استان خراسان جنوبي" ؛ مطالعه ژنتيكي و پيوستگي ژنتيكي در بيماران ايراني مبتلا به نشانگان ولفرام؛ " بررسي ارتباط چند شكلي هاي تك نوكلئوتيدي A/T 374 - در پروموتر و A/G 557+ در اگزون سه ژن RAGE در مبتلايان به اسكلروزچندگانه"؛ " مطالعه و تجزيه و تحليل پيوستگي ژنتيكي جهت شناسايي لوكوس هاي عامل ناشنوايي غير سندرمي با وراثت مغلوب اتوزومي در استان هرمزگان"؛ " مطالعه و تجزيه و تحليل پيوستگي ژنتيكي لوكوس هاي عامل ناشنوايي غير نشانگاني با وراثت مغلوب اتوزومي در استان اصفهان"؛ " بررسي ژنتيكي ژن هاي شناخته شده در نشانگان واردنبرگ ارثي (PAX3، MITF، SOX10، SNA12، EDN3/EDNRB ) در خانواده هاي ايراني"؛ " بررسي حذف ژني PTEN و تركيب ژني TMPRSS2:ERG با روش FISH و بيان ژن هاي PTEN و ERG به روش Real Time در 50 نمونه فريز شده از بيماران با سرطان پروستات"؛ " بررسي جهش هاي ژن GJB2 و آناليز پيوستگي جايگاه ژنتيكي DFNB4 و DFNB7/11 در 15 خانواده بزرگ مبتلا به ناشنوايي غير نشانگاني با الگوي توارث مغلوب اتوزومي (ARNSHL) در استان كردستان"؛ " آناليز پيوستگي سه جايگاه ژنتيكي DFNB2 و DFNB9و DFNB63 در 15 خانواده بزرگ مبتلا به ناشنوايي غير نشانگاني با الگوي توارث مغلوب اتوزومي (ARNSHL) در استان كردستان"؛ از طرح هاي جاري نام برده به شمار مي آيند.
از دكتر نوريدلويي تاكنون 133مقاله ي پژوهشي در نشريات معتبر داخلي و خارجي چاپ شده است. افزون براين، در كنفرانس ها و همايش هاي علمي ـ پژوهشي داخلي و بين المللي، بيش از 137مقاله با اكثريت بسيار بالايي از آن ها در شكل سخنراني، پذيرفته و ارايه شده است، نيز 110مقاله ي تحليلي، مروري علمي ـ آموزشي و تأليفي در نشريات علمي چاپ گرديده است. همچنين در خلال 32 سال گذشته (13920ـ1360) افزون بر شركت در شمار زيادي (بيش از 98) برنامه ي علمي، اجتماعي و فرهنگي در صدا و سيما، از نام برده چند صد مقاله ي علمي ـ اجتماعي، علمي ـ فرهنگي، علمي ـ ترويجي، علمي ـ كاربردي و علمي ـ آموزشي، هم چنين مصاحبه و گفتوگو در نشريات فراوان كشور اعم از روزنامه، هفتهنامه، ماه نامه يا فصل نامـه چاپ شده است.
دكتر نوري دلويي در سال 1362، ازدواج كرده است. همسر ايشان پزشك هستند. وي داراي دو فرزند (يك دختر و يك پسر) است كه هر دو دانش آموخته ي رشته ي پزشكي از دانشگاه علوم پزشكي تهران و به ترتيب در سال هاي 1390 و 1391 هستند.
اينك، و در پي انباني از بحث هاي مدرسه اي ، برفرموده حافظ تأكيد مي كنيم كه :
از قيل و قال مدرسه حالي دلم گرفت يك چند خدمت معشوق و مي ، كنم
اين جانِ عاريت كه به حافظ سپرد دوست روزي رُخش ببينم و تسليم وي كنم
در انتها ، با اين همه حرف وحديث كه بر سبيل عرف جاري دانشگاهي و براي انتقال تجربيات معلمي به ويژه به دانشجويان عزيز و به اميد مفيد و مؤثر واقع شدن، ارايه شد؛ دكتر نوري دلوئي براين باور است كه در نزد هر سعادتمندي كه دلش خنكاي يقين را چشيده باشد؛ هيچ معرفت ، توفيقِ خدمت ، هدايت و رستگاري جز به تفضل، رحمت و ارزاني پروردگار حاصل نشود؛ كه باز هم به فرموده حافظ:
گرانگشت سليماني نباشد چه خاصيت دهد نقش نگيني ... نيز به بيان خواجه عبدا... انصاري:
"فرياد از معرفت رسمي، و از عبادت عادتي و از حكمت تجربتي و از حقيقت حكايتي ."
از اين رو، اگر اندك توفيقي در اداي بخشي از وظيفه نصيب شده است، همه از اوست،
اين بنده ي كم ترين كه باشد؟" آن ذره كه در شمارنايد ماييم". نشان اهلِ خدا عاشقي است، و طلبِ عشق، بايد از خداي عشق باشد. به راستي خوشا به آنان كه باعشق به نيكويي ، حقيقت و زيبايي ؛ با سلوك معنوي ،زندگي اخلاقي و اخلاق علمي، در حيات معقول پيوسته دغدغه اطاعت از خدا را دارند و با وارستگي و اشتياق عميق در مسير كمال مطلوب و رستگاري و رسيدن به آرامش حقيقي ، چندروزه ي ناپايدار عمر را به نيك نامي مي گذرانند. و توفيق از خداست.به تعبير خواجه عبدا... " الهي همه تو، ما هيچ؛ سخن اين است ، برخود مپيچ."
***
سخنِ نخست
" هرگز از اين پنج خصلت پسنديده روی متابيد: جز بسوی خدای خويش، دست نياز مگشائيد. جز از گناه خويش، از کس مترسيد. از ندانستن شرم مداريد، و دانشجوئی را ننگ مشماريد. تا آن جاکه بدانيد ، به ديگران بياموزيد. همواره بردبارو شکيبا باشيد." امام علی(ع)
هرگز ز ياد رویتو غافل نبوده ايم يا برده ايم نام ترا يا شنيده ايم
دانشجويان عزيزم،سلام ودرودبرشما.حضورشما را به کلاس درس ژنتيک گرامی داشته وخير مقدم عرض می کنم. اينجانب ، با توجه به تجربيات کسب شده در خلال سالها معلمی و عشق و سوز، نکات بيشماری در سينه دارم که به عنوان توصيه می توان تقديم تان کرد.
دراين مختصر به ذکر ناقص مواردی چند اکتفا می کنم،تاچه مفيد افتد و چه درنظر آيد:
درمقدمة کلام عرض می کنم عزيزانِ من؛ شما بزرگترين سرمايه های کشورهستيد که سرنوشت فردا را رقم می زنيد و گمان نمی برم که هيچ انديشمند منصفی اين سخن را به تعارف گيرد. پس بر شماست که در علم آموزیِ – هدفدار- ازتمام توان ، بهره گيريد و در شکوفائی استعدادهای سرشار خود با همّتِ بلند و اراده ای فولادين، و عشق و شور، همواره مجاهدت کنيد و از لحظه لحظة حيات خود، در خودسازی و خدمت به همنوعان بيشترين استفاده را بنمائيد.
اجازه فرماييد، بدون اولويّت بندی و با رعايت اختصار، نکات چندی را تقديم بدارم:
- علم را به عنوان بخشِ مهم فرهنگ ، بسيار جدی بشماريد. توسعة واقعی، متوازن و پايدار ، بدون بهره گيری همه جانبه و جهتدار از علم و فنِ روز آمد و با محوريت انسان و دانايی، امکان پذيرنيست.
- تعليم و تعلّم را با طراوت، حرارت و عشق همراه کنيد و معلوم است که با چنين انگيزه و ايمانی، هرگز خستگی و ملال پيش نمی آيد.
- درکسب علم ومعرفتِ هدفدار،با شکيبائی ودريا دلی هرسختی ورياضتی را تحمّل کنيد و اندوخته های خويش را در جهت خدمت هر چه بيشتر به مردم و کشور و جامعه ي بشری به خدمت گيريد.
- سنگر علم را هرگز ترک نکنيد و در تعليم و تعلّم هدفدار، همواره کوشا باشيد. بکوشيد تا ناآموخته ، حرفی نزنيد و ندانسته به کاری نپردازيد. به فرمودة رسول گرامی اسلام: «هرکس ندانسته به کاری دست زند بيش ازآنکه اصلاح کند، تباه می کند». همواره بکوشيد تا اهل علم وعمل باشيد. به آنچه فــرا می گيريد ، عمل کنيد و به ديگران نيز بياموزيد.
- در تعليم و تعلّم، هدف درک درست مفاهيم است نه«اندوختن» آن، آنهم با تکيه برحافظه و روشی خشک، بی روح، کسل کننده و خلاقيّت کش.بايد حس کنجکاوی رابيدار کرد و پنجره های ذهن را يکی پس از ديگری گشود. درجهانِ علم، همواره افقهای تازه ای برای دستيابی گشوده می شود و بستر مناسب برای حل مشکلات انسانی هموار می گردد.
- انگيزه را- برای خدا – خالص کنيد و همّت را عالی گردانيد و هرگز وارد آشفته بازار مدرک گرايی ، راحت طلبی، ميز خواهی، نام خواهی و مانند آن نشويد.
- با دوستان و همکلاسی های خود به طور مستمر و سيستماتيک به بحث و جدل های (مستدل) علمی بپردازيد که به فرموده سومين امام معصوم: "گفتگوی علمی نطفه ازدياد فهم است."
- تحقيقا" باور داشته باشيد که می توانيم – وبايد- روی پای خود بايستيم. توسلِ سيستماتــيک ، برنامه ريزی شده و پويا به آموزش و پرورش اصيل و براساس مقتضيات زمانه از اصلی تريـــن شيوه های دستيابی به اين مهم است. تاکی بايد تنها بازگو کننده يافته های علمی – تجربی و فنی ديگران باشيم ؟
ما بايد به پژوهش های بنيادی و علوم پايه بيشترين توجه را بنماييم، تا در پژوهش های کاربردی و توسعه ای، بيشترين ثمرات را به بار آوريم .
دهقانِ سالخورده چه خوش گفت باپسر کای نور چشم من به جز از کِشته ندروی
- از افراط و تفريط بپرهيزيد که به فرمايش امام علی (ع)، کارِ جاهلان است. با انصاف به امور بنگريد و در هدايت و جذب يکديگر ، لحظه ای درنگ نورزيد . دائما" به انتقادِ سازنده از خويش بنشينيد و ضمن ارتقاء جنبه های مثبت، از کاستی ها و ضعف های خود بکاهيد . فرصت ها را مفتنم شمريد که "چنان ابر می گذرند".
- احترام به علم و عالم، احترام به انسانيّت و فضيلت است. و حيات علمی ، نورانی و پرافتخار است .
با سپاس به درگاه خداوند متعال و با آرزوی سلامتی، موفقيّت ،سعادت و رستگاری برايتان، ازهمگی شما، ملتمس دعای خير هستم. محمدرضا نوری دلوئی
استاد و مسئول درس گروه ژنتيک پزشکی
دانشکدة پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران- بهمن ماه 1377
بسمه تعالی
سخني تكميلي با مخاطبان آشنا به ويژه دانشجويان عزيزم
نگارنده با بيش از سی و پنج سال معلمی و عشق و سوز و توفيق داشتنِ بيش از چهل وسه هزار دانشجو، و در پاسخ به درخواست دانشجويان عزيزم، چند جمله به يادگار تقديم می کند:
توفيقِ خدمت به جوانان برومند و دانشجويان عزيز و تلاش مداوم برای رشد، پرورش و شکوفايی استعدادها و خلاقيت های نهفته آنان که بزرگ ترين و اصلی ترين سرمايه های کشورند، سعادتی بزرگ و موهبتی بس گرانسنگ است که دل و جان را جلا می دهد. به ويژه که خستگی نشناس و طور مستمر تلاش شود تا همراه با عشق ، طراوت، وحرارت کارِ تعليم و تعلم هدفدار باشد و آگاهانه به پای شکوفايی استعدادهای سرشار جوانان هزينه گردد. چرا که معلم بايد با فعاليت های هدفدار خود در محيط زنده و با نشاطِ کلاس، آزمايشگاه و هر مکان ديگری موجب تعميق يادگيری و پرورش خلاقيت ، و ارتقاء روحية پژوهشگری و شکوفايی استعدادهای ذاتی مخاطب خود باشد. او بايد آموزشِ چگونه انديشيدن ، تفکــــــر - خلاقِ – علمی و روشمند، و ايجاد طلب و نياز به دانستنِ دانش مطبوع را در مخاطب (يادگير) ايجاد کند تا دانشجويان ارجمند با کسب دانش و مهارت های چند وجهی بتوانند خوب فراگيرند و بشناسند، خوب ببينند، خوب بشنوند، خوب بپرسند، و خلاق فکر کنند و خوب انجام دهند و در واقع آراسته به ويژگي های يک انسان اخلاقی و معنوی، خوب زندگی کنند. چنين دانشجويانی البته که وارد آشفته بازار مدرک خواهی، راحت طلبی ، ميزخواهی و نام خواهی نمی شوند. در عصری که تحقيقا"، بدون بهره گيری همه جانبه از دانش و فنِ روز آمد و با محوريت انسانِ دانا، دستيابی بر توسعه همه جانبه متصور نيست، جامعه ما نيز بيش از بيش به چنين سرمايه هايی نيازمند است. چه نا آموخته ، هرسخنی فاقد ارزش و هر عملی فارغ از ارزش است. به فرموده رسول گرامي اسلام"هرکس ندانسته به کاری دست زند بيش از آنکه اصلاح کند،تباه می کند."
در تعليم و تعلمِ صحيح ، هدف، درک درست مفاهيم به مخاطب است تا با بيدار کردنِ حس کنجکاوی و گشودن پنجره های ذهنی در آن ها، افق های تازه ای برای دستيابی گشوده شود وبه سهم خود،بسترمناسب برای حل مشکلات انسانی مهيا گردد.با کمال تأسف نظام آموزشی موجود کشور،نظامی منجمد ، خشک ، عقيم و متکی بر حافظه ، بی روح ، کسل کننده و خلاقيت کش است و پيداست که آرزو داريم که روزی که دير نباشد. اين نظام نيز از پويايی و اصالت لازم و شايسته برخوردار شود. نيز اميد است که فرهنگ کتاب و کتاب خوانی هم در اين سرزمين نهادينه شود و کتابخانه هرگز از مهجورترين بخش های مراکز آموزش و پژوهش کشور نباشد.
خوشا به حال معلمان مدرسة محبت و صفا، مردمان نيک سيرتی که در صحنه زندگی، با اراده ، همت ، عشق و سعی به گزينشِ زندگی معنوی و اصيل توفيق يافته اند که به قول زنده ياد دکتر شريعتی " يافتن آب به عشق است نه به سعی اما پس از سعی" ، آنها که با سازِ نغمه ای، در حافظه مردم به نيکی ماندگار می شوند که " خرم آن نغمه که مردم بسپارند به ياد".
اگر چه که" اهل صفا و عشق کمند"، اما در هر عصری هستنـــــــد خادمانِ معشوق ومی، که ذوق مستی دارند و داغدار لاله اند، چون شمــــــع می سوزند، خود را به آب و آتش می زنند تا اگر نه خورشيدی ، که شمعی را در کار مردم روشن کنند، مردمانِ بی ادعا که از خويش برون آمده و عزم گشودن گرهی بسته را دارند. حق شناسايی که اهلِ تواضع و قناعتنــــد و راهِ عافيـت نمی جويند و به قول حافظ در گدايی ، پادشاهی می کنند. آن ها که از عشق با نصيب اند و از همين روست که به هزار هنر آراسته اند. که خــود، صدایِ سخن عشق اند، پس نشان اهلِ خدا دارند،وچنين است که جاودانه اند .
ازصدای سخنِ عشق نديدم خوشتر يادگاری که در اين گنبددوار بماند
و ما، و جامعه ما و فردای ما به آن ها که خادمِ دل و سر سپرده عشق اند و بی هيچ مزد و منت ، امـــيد می کارند- فرزانگان فرهيخته ودردمندان مسؤول، روندگان راه بيداری وآگاهی و آزادی – سخت محتاجيم.
به عنوانِ معلمی کوچک اما دلسوخته ، به اهلِ قلم واقعی – آن ها که در راه هستند و با عشــــــق می روند- متفکران ، اساتيد، پژوهشگران و دانشورانی که صاحبان راستين دانش، فرهنگ، فکر و انديشه هستند و با پایِ همــت و از سر عشق و احساس وظيفه انسانی در ساحت علم و پژوهش و فرهنگ کشور و در راستای حفظ و ارتقاء کرامت انسان ها و بسط و تعميق معنويت و انديشه در جامعه سخت در تلاش هستند؛ مخلصانه درود می فرستم. آری به آن ها که سری در شارلاتانيسم علمی و آشفته بازار به اصطلاح علم و دانش و دانشمند نمايان ندارند و با بهره گيری از هر وسيله ای و توجيه آن برای رسيدن به هدف خود، يکشبـــه نمی خواهند ره صد ساله را طی کنند؛ بلکه به مدد جوهر حيات يعنی نيروی محرکة هنر عشق، مراتب کمال را می پيمايند و دغدغة تعليم و تربيت دارند از عمقِ جان درود می فرستم و پاک تريــــن احترام ها را تقديم شان می کنم. نا گفته پيداست که احترام به علـــــــم و عالمِ راستين ، احترام به انسانيت و فضيلت است و حيات علمی،نورانـــی و پرافتخار است. هم چنين ،برای موفقيت بيش از بيش آن ها دعا می کنم. يارب دعای خسته دلان مستجاب باد.
سخن را با نيايشی از زنده ياد دکتر شريعتی به پايان برم:
" خدايا به من تقوای ستيز بياموز، تا در انبوه مسؤوليت نلغزم و از تقوای پرهيز مصونم دار تا در خلوتِ عزلت نپوسم" ....... " خدايا، عقيده مرا از دست عقده ام مصون بدار".
اميد است از آرامش، اميد و نشاط که اصلی ترين مؤلفه های انسانی معنوی و اخلاقی است، بيش از بيش برخوردار باشيم. از همگی درخواست دعای خير دارم .
خدايا چنان کن سرانجام کار توخشنود باشی و ما رستگار
محمدرضا نوری دلويی
معلم دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران
بيستم بهمن ماه هزار و سيصد و هشتاد و هفت
***
توضيح: در خلال چند دهة گذشته، وبا وجود نداشتن سَرِسوزن ذوقي؛ از نگارنده يادداشت ها ، برداشت هــــــا، شعر واره ها، و نوشتارهاي پرشماري، تنها بر سبيل علاقه يا عشق يا نوعي اعتياد و .... – برجاي مانده است. به نظر رسيد با رعايت اختصار؛ در نمونه هايي وبا عنوان "يادداشت ها و برداشت ها" – در قالب جُنگي هر چند بسيار ناقص و پراكنده- كه به طور عمده عين يا برداشت هايي از بيانات يا آثار معصومين، صالحان ، خردمندان ، دين پژوهان و نيز مفاخر ادبي و فرهيختگان حوزه فرهنگ است، تقديم تان بدارم؛ ان شاءا... مفيد واقع شود.
آرزو دارد علاقمندان به ويژه جوانان برومند و دانشجويان ارجمند ، سختكوش و سرشار از زندگي؛ در سايه تفضّل خداوند سبحان، خود ، جامعه و آينده را آن سان كه برازنــــده انسان هاي مسؤول به ويژه در دنياي پراشوب كنوني است، بسازند. چه به تعبيري زيبا و بلند >> آينده مكاني نيست كه به آنجا مي رويم، بلكه جايي است كه آن را به وجودمي آوريم. راههايي كه به آينده ختم مي شوند يافتني نيستند بلكه ساختي اند و ساختن آنها، هم سازنده و هم مقصد را دگرگون مي كند. <<
برايتان نشاط امنيت و اميد آرزو دارم. ملتمس دعاي خير
محمد رضا نوري دلوئي - فروردين ماه 1388
"يادداشت ها و برداشت ها"
اي قلم اي جان من بلبل بستان من سرو خرامان من
منحرف از حق مشو هان ره باطل مرو
" ...بدون ترديد اساسي ترين ونيرومندترين روش ارتباط با فرد ديگر گوش دادن است. فقط گوش دادن. درســــت گوش دادن ، از عمق جان. درچنين حالتي است كه درمخاطب احساس تنهايي مي ميرد و فضايي سرشار از زيبايي و نشاط كه نياز انساني است، شكل مي گيرد".
"...گوش دادن سكوتي مقدس به وجود مي آورد. آن هنگام كه سخاوتمندانه –درقامت يك انسان- به سخن مردم گوش مي دهيم براي اولين بار حقيقت وجود آن ها را مي شنويم... گوش دادن مانند باران است. خنكاي نسيمي است كه بي تابي ها ي حاصل درگرماي طاقت فرسارا مي زدايد، و آرامشي مطلوب مي آفريند".
".... وقتي به يكديگر گوش نمي دهيم كم كم گوش دادن را هم از ياد مي بريم... منزوي مي شويم و تمايلاتِ خود تخريبي پيدا مي كنيم...،افراط در خود داوري و يا داوري ديگران .... زندگي را در ما خاموش مي كند. ادامه چنين روشي گُل هاي زندگي مان را پرپر كرده، فضاي ترسانندة سرما را تحميل مي كند".
"... دهن بيني وزندگيِ عاريه اي ما را به جايي مي رساند كه هر آن چه ديگران انتظار دارند و براي آن ها ارزش است ما هم همان را ارزش بدانيم و خود را تبديل به شخصي كنيم كه ديگران دوست دارند!"....فردي كه هويت، اراده و يگانگي خود را به دست خود نابود مي كند .فرو كاستن همه چيز آدمي به داوري هاي ديگران، نشانة زيستن كليشه اي و كاريكاتوري است. نشانه فقدان خرد ورزي و عقلانيت– به معناي تناسب هدف و وسيله-، است. نبايد خود را دست كم گرفت ، چنان چه نبايد به هيولاي خودخواهي نيز پناه برد".
" انبوهي از ما تماميَت (يگانگي) خود را فداي تاييد ديگران مي كنيم". ... بسياري از ما به جاي آن كه با خود زندگي كنيم، با توقعات – غير منطقي ، ذهني و غير واقع بينانه - خودمان و يا ديگران رابطه مستمر برقرار مي كنيم". چنين زيستني سرابِ آرزوست . بايد خردمندي پيشه كرد و به بيان امام علي (ع) " خردمند كسي است كه از تجربيات زندگي پند مي گيرد" و استقلال خود را نيز پاس مي دارد. بي گدار به آب نمي زند . چه آن كه چنين مي كند ، پيشتر، فكر و انديشه و تماميت خود را به آب داده است. بايد اعتدال پيشه كنيم . چه به قولي اگر خيلي نرم باشي تو را له مي كنند و اگر خيلي سخت باشي ترا مي شكنند، پس سعي كن معتدل باشي" .
".... آرامشِ درون براي كساني كه به طور روزانه با رنج سرو كار دارند – رنجي جانكاه و از جنس انساني- امري اساسي است. اين آرامش است كه با رنج حاصل مي شود ... تحملِ رنج يكي از شرايط عمومي زنده ماندن است. دستاورد اين رنجي كه مي بريم،گنجي است كه ثمرات آن ، زوال ناپذير است. بخشي از ما كه احساس رنج مي كند همان بخشي است كه شادي را هم احساس مي كند.
" وجود انسان بيشتر از آن كه اسم باشد، فعل است.همة ما كاري ناتمام و در دست اجرا هستيم...
اگر زندگي جريان است ، تمام داوري ها پيش داوري است ... تا مسابقه تمام نشود، برنده و بازنده اي وجود ندارد. "شكست"، تنها مرحله اي از اين جريان است. غنچه گُلِ سرخ شكسته نيست. تنها مردگان شكسته اند. بشر جرياني است كه هرگز (وحتي بامرگ) تمام نمي شود.... بدون ناپايداري جرياني وجودندارد. طبيعتِ زندگي تغيير است. هر اميدي مبتني براين جريان است... بيماري نيز مانند خودِ زندگي نوعي جريان است. .... بوتة گل سرخ (نيز) نوعي جريان است. ... اعتماد كردن به جريان زندگي ، نيروي (عظيمي) بـــــــه ما مي بخشد(همچنان كه)ترس در تمام تغييرات جريان زندگي ، نوعي شكست است. بايد شهامت تغيير و تحوَل را داشت. ما كه براي رشد و تعالي خود برنامه اي نداريم ، چگونـــــــــه مي خواهيم جامعه خود را بسازيم؟ در جا زدن كارانسان نيست . بيداري و هوشياري رمز زندگيست تا در ديگران نيز نقشي و اثري بگذاريم . چه به قول سعدي غرض از چند روز زندگي در اين سراي فاني، نقشي است كه از ما ياد ماند. و بدون بيداري ، رستگاري در كار نيست كه " خفته را خفته كي كند بيدار". "در سفر زندگي نشستن در قطار زيبا و قشنگ مهم نيست، مهم آن است كه انسان در ايستگاه خوبي پياده شود". و در خدمت همگان باشد. مانند آن كه بنابر حديث معصوم "آمده است كه مردم را با عمل خود دعوت به خير نمايد".
"... چرا بايد مانند كسي باشيم كه به بوي شب و سياهي آغشته است؟ چرا به استقبال پوسيدگي مي رويم؟ چرا گمان مي بريم در كويري سوزان زنداني هستيم؟ ... دريغ از فروافتادن به دامان ياس ، انفعال و تاريكي! دريغ از غفلت و بي خبري. خويشتن را بايد يافت. نبايد در زندگي، مُرد. ما، توانايي هايي شگرف داريم. صدف سرشار از گوهر است. بايد كه آن ها را كشف و استخراج كرد. بايد كه به زندگي هدف بخشيد. ما، هم چنان ، هنوز ، بيش از حد تصور ، مي توانيم اثر گذار باشيم .
گمان مبر كه به پايان رسيد كار مغان هزار جرعة ناخورده در رگِ تاك است
بايد كه دستي بر زنيم و پاي را در راه بگذاريم . بايد پرده هاي پندار حياتِ خلوت شيطان را مستانه كنار زنيم و بربام زندگي، رقص پرواز را پيشه كنيم . حواله به تقدير، در هنگامه خواب زدگي ، حديث بي خبري است. بايد پرواز را به خاطر آورد، كه گفت پرنده رفتني است . بايد برخاست به تعبير ابوالسعيد ابوالخير " خداي رحمت كند كسي را كه پاي پيش گذارد و كاري بكند و همة سخن همين است" .
بايد به دانش خود ژرفا ببخشيم و در اين وادي هرگز خستگي به خود راه ندهيم،تا حياتي معقول داشته باشيم . چه، به تعبير استاد فَضل ا... رضا " دانشي كه ژرفا ندارد" خم رنگرزي يا چراغ كوره اي است كه براي عوام ممكن است رهنمون باشد، اما نه براي صبح خيزان آفتاب شناس".
"... بين يك ميوة بلوط و يك تكة كوچك چوب تراشكاري شده به شكل بلوط تفاوت وجود دارد. تفاوت هميشه آشكار نمي شود.... يادآوريِ توان بالقوه ميوة بلوط ، طرز فكر و واكنش ما را نسبت به آن عوض مي كند .... اگر ميوة بلوط آگاه باشد و توان بالقوه خود را بشناسد، طرز فكر و احساس خودش را در مورد خود عوض خواهد كرد".
"... اغلب ما از تأثير زياد خود بر ديگران و اين كه ديدگاه دروني و باور ما چقدر برآنان تاثير مي گذارد، غافليم . اين – دغدغه ها – گويا جزو فرهنگ ما نيست".
"...همة موجودات پناهگاهي اصلي دارند كه در آن جا احساس امنيت مي كنند. پناهگاه انسان در درون اوست (كه از بودنِ كودكي در بغل مادرش هم امن تر است!). اين مكانِ آشنا، معمولا" تا زمان بحران ها كشف نمي شود. درون ما امن ترين جاست كه بازوهايي كه ما را در بغل مي گيرند، بازوهاي خودمان هستند، و بيهوده است كه عمري را در بيرون به دنبالش مي گرديم. سكوت دروني از هر جاي پنهانـي امن تر است. " آن جاست كه قادريم صداي خدا را به بهترين وجه بشنويم."
"...زندگي خود به خود مي تواند عادت شود: انجام دادن كاري بدون انديشيدن به آن .بي چون و چرا. زندگي به اين شكل – كه در واقع كارِ گِل، و نه دغدغه هاي دل، ما را انجام مي دهد !-، هرگز موجب بيداري ما نمي شود. تمام زندگي مي تواند مراسم (جريان ) شود. وقتي چنين شد تجربه ما از زندگي تغيير مي كند و امور عادي هم مقدس مي شوند". آن وقت احساس مي كنيم و به باور مي رسيم كه زنده ايم و نقشي و اثري و ثمري داريم.انسانِ زنده يكنواختي را برنمي تابد. هرجا زندگي هست، هر جا صداقت هست ، هر جا اميدهست، هرجا نشاط هست، هرجا آرامش هست، هرجا كه پاي اراده اي در ميان هست ؛ جريان و پويايي نيز هست . بايد در راه بود و با عشق رفت".
"... كيفيت اصلي روح بشر يگانه است. هر يك از ما بي بديل هستيم و هيچكدام پيشتر در تاريخ نژاد بشر نبوده ايم. چنان چه در آينده نيز نخواهيم بود! به قول نظامي گنجوي:
تا ماية طبع ها سرشتند مارا ورقي دگر نوشتند
كارِمن و تو بدين درازي كوتاه كنم كه نيست بازي
ما، دانش پژوهان رشته ژنتيك كه بايد پيشتر و بيشتر به اين مهم و درك رسيده باشيم... بايد بيدار شويم كه در زندگي چيزهايي بيشتر از آن چه چشم هاي ما مي بيند،وجود دارد."نبايد دنيا را به صورتي كه دوست داريم ببينيم ، بايد آن را به گونه اي كه هست ببينيم. ... فرصت چنداني نيست. دريا را از ياد نبريم .
بايد بين بسياري از عادت ها، و آن چه را كه دل خود آگاه مي خواهد- و البته كه همت مي طلبد- تصميم گرفت و انتخاب كرد. بسيار حيف است همه ي روزها يكسان باشد. يكساني به درك زندگي نمي انجامد بلكه زندگي را مي ميراند. بايد روياهاي كساني را كه به جستجوي ناشناخته ها رفته اند، زنده كرد. بايد از عشق كمك گرفت ، هرگز نبايد از آرمان ها نيز دست كشيد. بايد همواره بدانيم چه مي خواهيم. بايد به آزادي باد غبطه خورد. دراين صورت ، هيچ گاه براي تغيير و اصلاح مسير دير نيست، البته هر چه بيشترآدمي پا به سن مي گذارد، هزينه چنين تصميمي بيشتــر مي شود.
بايد تاج عشق برسرنهاد يعني بندگي خدا پيشه كرد. مسير حركت بايد پيوسته روبه رشد و كمال باشد. وقتي رسول گرامي اسلام(ص) مي فرمايد: " خدايا ،بندگي در خور تونكرديم و تو را چنان كه در خور تست نشناختيم"،و نيــــز مي فرمود" گاهي غباري در فضايِ دل خويش مي يابم و روزي هفتاد بار استغفار مي كنم تا از آن تيرگي بيرون آيم"؛ كارِ ما بس سخت ، اما شدني است . پيرامون روايت بالا، مولانا در گفت گو با شمس مي گويد:
پيامبر (ص) هرگز در مقامي متوقف نماند، و از پاي نايستاد. او هر روز هفتاد پله از نردبان كمال بالا مي رفت و در هر پله كه فروتر مي نگريست، آن را خوارو بي مقدار مي يافت و استغفار مي كرد".
... بايد تصميم گرفت. تصميم ها تنها آغاز يك ماجرا هستند. و سرانجام – باسرعتي شگفت آور- روز ي فــرا مي رسد كه بايد رفت. چيزي كه بسياري گمان دارند كه تنها براي ديگران رخ مي دهد. وچه زيباست كه آدمي در آرامش به ديدار دوست بشتابد. بايد از همه ي لحظه هاي زندگي و رخداد هاي آن عبرت گرفت. كارِ سختي كه از عهده كمتر كسي بر مي آيد. بايد بهار را تجربه كرد. بهاري شدن روييدن و روياندن است. آبتني كردن در استخر خوشبختي است. تركيب بهار و رقص شكوفه ، كبوتر و عشق، هم نوايي و هم آغوشي بالاله ها ، با بوتة گل سرخ، مفهوم جريان و رود زندگي است. بايد، دوباره در باغچه گُل هاي عشق روياند . بايد از همه ي مظاهر عشق و سرزندگي لذت برد. به فرموده رسول گرامي اسلام"هركس از جمال بهار و گُل هاي پرنقش و نگار آن به شوق و هيجان نيايد، بي گمان بيمار و نيازمند علاج است" . زندگيِ دنيايي به فراز و فرود آن وابسته است. به راستي اگر غروب غم انگيز يك پاييز نبود، سپيدة دل انگيز يك صبح بهاري ، مي توانست زيبايي و نشاط را به رخ بكشد؟
به راستي لذت بردن هزينه چنداني نمي خواهد كافي است مراقب خود باشيم و مواهب الهي را پاس داريم . چه گواراست نيايش به پيشگاه خداوند آن هنگام كه از همه بريده اي و به او پناه برده اي . درچنين وضعيتي است كه تاج عشق برسر نهاده ايم.
با تو مي گويم، با خود نيز ، مگر نه اين است كه در هر لحظه، هزاران چيزِ لذت بخش مارا احاطه كرده است. و مگر نه اين است كه قدرشناسي از اين كه در لحظه لحظه حيات، شادي ها و غم هاي خود را با ما تقسيم كرده اند ، و شكوهمندترين ، و ناب ترين جلوه هاي هستي را به زيباترين شكل به نمايش نهاده اند؛ حيات معقول و هدفدار را معني نمي بخشد؟
صداي بارش باران در شبي بهاري كه گوش هايت را نوازش مي دهد؛ ديدار عزيزي برخلاف انتظار و در پي سال ها دوري ؛ به نظاره نشستن غروب خورشيد از بلنداي يك تپه ي خاطره انگيز؛ دريافت خبري خوش از عزيزي سفر كرده بدان سان كه بغض گلويت را فشرده و گريه امان ات را بريده باشد؛سفر به آسمان ها آن زمان كه شيريني ابراز بندگي به پيشگاه معبود تو را در انبوهي از شادي و احساس خوشبختي و خوش سرانجامي فرو برده است؛ نگاه يا لبخند يك كودك معصوم ، چهره تمام انسانيِ يك مادر كه كودك دلبند خود را به نوازش نشسته است؛ خستگي گواراي حادث از انجام يك وظيفه حتي در حد هديه يك لبخند به مخاطبي كه اين نياز را تمنا دارد ؛ بوي قرمه سبزي در ديدار عزيزي از سفر برگشته ؛ خداحافظي از آن كه دوستش داريم و اميد به ديداري دوباره در هنگامه ي بازگشت ؛ گوش دادن آن هم از عمق جان به آن كه محتاج به سنگ صبوري دارد؛ سكوت به موسم خشم؛ تنهايي و خلوتِ بيداري به آن هنگام كه انديشه مي زايد؛ سايباني و پناه دادن هرچند كوتاه درگرمايي كه داد از آدمي مي گيرد؛درك خسته اي كه رمق در تن و جان ندارد؛ نم نم باران آن زمان كه قلبت كويري شده است؛ رنگين كمان در آسمان آرزو و اميد آن گاه كه درست نگاه در نگاهش اندازي؛ تبسمِ دل نواز يك بيمار، يك عزيزِ غمگين و دل شكسته وقتي كه با شاخه اي از گُل يا چهره اي مهرنواز به عيادتش مي روي؛ درك و همراهي همه جانبه ي رنجِ شيرزنان در شالي زارهاي برنج و همه ي ديگراني از اين دست، و قدرداني واقعي از تلاشگران بي نام و نشان ، گمنام و بي ادعايي كه با توليد واقعي خود، زندگي و عشق را معنا مي بخشند ، و در واقع سپاسگزاري از بندگان خدا كه كمر به خدمت تو و جامعه ات بسته اند؛ شب در بستر خواب و رويايي كه حركت و پرواز و جريان زندگي را برايت به ارمغان مي آورد؛ گورستاني كه از عمق جان با انبوه پرشماري از عزيزاني كه نقاب در خاك كشيده اند و مرثيه حيات را زمزمه مي كنند؛ احساسِ صادقانه ي پشيماني از گناهي كه مرتكب شده اي ؛ جلب اعتماد و حمايت هر چند ناچيز- و به اندازه مقدور- از يك نيازمند و مسكين ؛ تحمّلِ مخاطبي كه از همه چيز بريده است و پيشكشي به او كه پذيراي دوستي ات باشد؛ رنجي جانكاه از بي عدالتي، فقر و تبعيض گسترده كه در جامعه به عرياني آفتاب آشكار است و تاملي در خور براي زودن ريشه هاي آن؛ زيبايي چشم نواز مهتاب و پيام دلنواز آفتاب آنگاه كه سرما- اين ترساننده تا اعماق وجودت رخنه كرده است... آري، شيدايي و عشق كه گويي:
روي نگار در نظرم جلوه مي نمود از دور بوسه بر رخ مهتاب مي زدم
ديگر بس است ... نگفتم زندگي مي تواند – اگر بيفروزيش- ، بيش از اين ها زيبا و دوست داشتني باشد. تنها، كافي است به شكل جريان و در جريان زندگي بكوشيم تا انسان باشيم، انسان بمانيم و انسان برويم .
بيش از بيش بهاري بوده و به فضَلِ الهي سرانجام كارتان خوش باشد.
محمد رضا نوري دلوئي - فروردين ماه 1388
***
اجازه دهيد از ماهِ آينده ، سري به كعبه ي دل بزنيم، كه "اصل ، وصال دل است"، و با گشت و گذاري – ماهانه- در هوايِ تازه ، جان را جلا دهيم و ببنيم كه به لطف ساقيِ باقي ، تاكجا جلو خواهد رفت. سبزو سربلند باشيد، ياعلي.